جدول جو
جدول جو

معنی سختو

سختو((سُ))
قسمی خوراک، طرز تهیه آن چنین است که روده گوسفند را با گوشت و برنج و مصالح دیگر انباشته به روغن بریان کنند، کنایه از آلت تناسلی مرد، قضیب
تصویری از سختو
تصویر سختو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سختو

سختو

سختو
قسمی خوراک. طرز تهیه آن چنینست که روده گوسفند را با گوشت و برنج و مصالح دیگر انباشته بروغن بریان کنند، آلت تناسل مرد قضیب
فرهنگ لغت هوشیار

سختو

سختو
نوعی خوراک که تکه های رودۀ گوسفند را با گوشت و برنج و چیزهای دیگر پرکرده و پخته باشند، سُغدو
سختو
فرهنگ فارسی عمید

سختو

سختو
سغدو (همین ماده) ، معرب آن ’سختور ’الطبیخ 53’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). روده ای را گویند که آن را با گوشت و برنج و مصالح پرکرده بر روغن بریان کرده باشند. (برهان) (غیاث). چرب روده را گویند که بگوشت پر کرده باشند. (جهانگیری). رودۀ گوسفند که آن را پا
لغت نامه دهخدا

سختی

سختی
محکمی استواری سفتی مقابل سستی نرمی، دشواری اشکال مقابل آسانی سهولت، درشتی صلابت، بخل خست، سنگدلی بیرحمی، زحمت شفقت، محنت رنج، فقر تهیدستی، آسیب بلا آفت. یا سختی دیوار دهر. حوادث روزگار، آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار