سخت رو سخت رو پررو، گستاخ، بی شرماَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، مُتَرَبِّد، تُرش روی، بَداُغُر، عَبوس، زوش، تُندرو، عَبّاس، تُرش رو، روتُرش، عابِس، اَخم رو، دُژبُرو، تیموک، بَداَخم، گِرِه پیشانی فرهنگ فارسی عمید
سخت رو سخت رو سخت روی. کنایه از مردم درشت و ناهموار. (آنندراج) : جوان سخت رو در راه باید که با پیران بی قوت بیاید. سعدی لغت نامه دهخدا
سخت کش سخت کش آنکه چیزی سخت (مانند کمان) را تواند کشید، زحمتکش. آنکه مردم را به سختی کشد فرهنگ لغت هوشیار