معنی سپیدپا - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سپیدپا
سپیدپا
- سپیدپا
- خوش قَدَم، ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پِی، خُجَسته پِی، فَرُّخ پِی، فَرُّخ قَدَم، فَرخُنده پِی، پِی سِفید، پِی خُجَسته
فرهنگ فارسی عمید
سپیدپا
- سپیدپا
- مبارک قدم و خجسته پی باشد بر خلاف سبزپا که نامبارک قدم راگویند. (برهان) (انجمن آرا) (شرفنامه) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سپیدوا
- سپیدوا
- نام آشی است. (آنندراج). سپیدبا. رجوع به سپیدبا شود
لغت نامه دهخدا
سپیدپی
- سپیدپی
- همان پی سفید است و سپیدپا. (آنندراج). رجوع به سپیدپا و پی سفید شود
لغت نامه دهخدا
سپیدپر
- سپیدپر
- بمعنی پشه باشد و بعربی بق خوانند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا