جدول جو
جدول جو

معنی سال گرفتن

سال گرفتن((گِ رِ تَ))
مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن
تصویری از سال گرفتن
تصویر سال گرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سال گرفتن

سال گرفتن

سال گرفتن
تجدید یاد کسی را کردن. یاد بود برای مرده گرفتن. اطعام کردن یکسال پس از مرگ کسی
لغت نامه دهخدا

فال گرفتن

فال گرفتن
پیشگویی کردن کندایی پیش بینی کردن حوادث در وقایع گذشته و آینده کسی فال زدن تفال کردن
فرهنگ لغت هوشیار

فال گرفتن

فال گرفتن
طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

ساز گرفتن

ساز گرفتن
دمساز شدن. هماهنگ شدن. سازوار آمدن.
- ساز گرفتن با ساز کسی، بساز او رقصیدن:
شما ساز گیرید باساز اوی
گذرنیست بر گردش راز اوی.
فردوسی.
- ساز گرفتن کاری، انتظام یافتن و بسامان شدن آن.
بیا بکش همه رنج و مجوی آسانی
که کار گیتی بی رنج می نگیرد ساز.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

فال گرفتن

فال گرفتن
فال زدن:
کسی در عشق فال بد نگیرد
وگر گیرد برای خود نگیرد.
نظامی.
چرخ از رخ مه جمال گیرد
مجنون به رخ تو فال گیرد.
نظامی.
رجوع به فال زدن شود
لغت نامه دهخدا

سهل گرفتن

سهل گرفتن
آسان گرفتن. مساهله. مسامحه:
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد.
سعدی
لغت نامه دهخدا