جدول جو
جدول جو

معنی سال زده

سال زده((زَ دِ یا دَ))
آفت دیده، آسیب دیده (محصول)، درختان میوه ای که بار نداده باشند
تصویری از سال زده
تصویر سال زده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سال زده

سال زده

سال زده
در تداول عامه، آفت دیده: محصول سالزده، آسیب دیده
لغت نامه دهخدا

ساز زدن

ساز زدن
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
فرهنگ لغت هوشیار

سال گره

سال گره
روز شروع سال نو از عمر طبیعی که درین روز بعضی جشن میگیرند. توضیح: وجه تسمیه بسبب رشته ایست که هر سال از عمر مولود بر آن گره زنند تا سالهای عمر بدان معلوم شود (مخصوصا در هند) از تعداد گرههای ریسمان میتوان بسن مولود پی برد ولی در ایران این کلمه را تبدیل به) سالگرد (کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار