جدول جو
جدول جو

معنی ساکن گشتن

ساکن گشتن((~. گَ تَ))
مسکن گزیدن، آرام شدن، آرامش یافتن
تصویری از ساکن گشتن
تصویر ساکن گشتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ساکن گشتن