معنی ساقط کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی ساقط کردن
- ساقط کردن((~. کَ دَ))
- افکندن، کسی را از شغل خود برکنار کردن
تصویر ساقط کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ساقط کردن
ساقط کردن
- ساقط کردن
- افکنده دور افکندن چیزی، کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ساقط کردن
- ساقط کردن
- افکندن. فکندن. انداختن. بینداختن. ساقط گردانیدن. رجوع به ساقط و اسقاط شود
لغت نامه دهخدا
ساقط کردن
- ساقط کردن
- برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن، انداختن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سقط کردن
- سقط کردن
- بچه از شکم افکندن پیش از زمان. بچه افکندن. بچه انداختن
لغت نامه دهخدا