ساغرگیرنده. باده خوار. میگسار. خراباتی. باده پرست. باده گسار: خرقه رهن خانه خمار دارد پیر ما ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما. خواجو (دیوان ص 48 و373). لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق داوری دارم بسی، یارب که را داور کنم ؟ حافظ
چیزی که در زمستان بجهت منع نفوذ باد در دریچه و پنجرۀ خانه گذارند. کاغذی که بر شبکه و پنجرۀ تا بدانها بچسبانند تا گردو غبار و آفتاب در آن نرسد. (آنندراج) : یار پنهان ز نظر گشت چو شد دیده سفید مانع پرتو خورشید بودکاغذگیر. ملاطاهر غنی (از آنندراج). ، و چیزی باشد که خاتم بندان از عاج سازند و هنگام نوشتن نامه و مانند آن کاغذ در آن استوار کنند تا از آسیب باد بر هم نخورد و این در هندوستان متعارف است. (آنندراج) ، گیرۀ کاغذ که از چوب یا فلز سازند