جدول جو
جدول جو

معنی ساریق

ساریق
ساریگ (از برزیلی)، پستانداری از راسته کیسه داران به جثه یک گربه که گوشتخوار و بومی آمریکای جنوبی است، شب ها برای شکار از لانه اش خارج می شود و دارای دندان های نیش برنده است
تصویری از ساریق
تصویر ساریق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ساریق

ساریق

ساریق
برزیلی گربک از جانوران پستانداریست از راسته کیسه داران که به جثه یک گربه است و گوشتخوار است و بومی آمریکای جنوبی است و شبها برای شکار از لانه اش خارج میشود و دارای دندانهای نیش برنده است. بچه های این حیوان هنگام احساس خطر بر پشت مادر سوار میشوند و دم خود را به دم او میپیچانند ساریگ
فرهنگ لغت هوشیار

ساریگ

ساریگ
برزیلی گربک از جانوران پستانداریست از راسته کیسه داران که به جثه یک گربه است و گوشتخوار است و بومی آمریکای جنوبی است و شبها برای شکار از لانه اش خارج میشود و دارای دندانهای نیش برنده است. بچه های این حیوان هنگام احساس خطر بر پشت مادر سوار میشوند و دم خود را به دم او میپیچانند ساریگ
فرهنگ لغت هوشیار

ساریخ

ساریخ
نوعی سلاح و آن چوبی باشد که بر سر هر زنجیر کوتاه تعبیه کنند و یک سر آن چند زنجیر کوتاه گویی از فولاد نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار

ساروق

ساروق
پارسی است ساروغ دستار خوان پارچه ای غالبا چهار گوشه که بر روی بستر کشند یا چیزی در آن نهند، سفره دستار خوان، بقچه
فرهنگ لغت هوشیار

ساریه

ساریه
مونث ساری، سرایت کننده، نفوذ کننده، در پزشکی مرضی که از کسی به کس دیگر برسد، واگیردار
ساریه
فرهنگ فارسی عمید

ساریگ

ساریگ
جانوری پستان دار، همه چیزخوار و کیسه دار، به اندازۀ گربه با دندان های نیش تیز و بُرّنده که در جنگل های امریکای جنوبی زندگی می کند
ساریگ
فرهنگ فارسی عمید