معنی ساده کار - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ساده کار
ساده کار
- ساده کار
- آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه
فرهنگ لغت هوشیار
ساده کار
- ساده کار
- آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد. بیریش. مأبون. تاز:
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.
سوزنی.
، یک نوع از زرگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ساده مال
- ساده مال
- کارگری که سفید کاری ساده و بی گل و گچ بری کند
فرهنگ لغت هوشیار