معنی ساده رنگ - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ساده رنگ
ساده رنگ
ساده رنگ
صاف. بیرنگ. پاکیزه. بی آلایش: آب، نرم است ولی خائن طبع ساده رنگ است ولی پیچ و خم است. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 572)
لغت نامه دهخدا
باده رنگ
باده رنگ
برنگ باده. برنگ شراب. گلگون. سرخ رنگ. میگون: همه جامه ها کرده پیروزه رنگ دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ. فردوسی. یوسف من گرگ مست باده بکف صبح فام وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب. خاقانی
لغت نامه دهخدا
ساده زنخ
ساده زنخ
آنکه بر عارضش موی نباشد ساده زنخ، محبوب معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
ساده زنخ
ساده زنخ
ساده رو، پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، زیبا
فرهنگ فارسی عمید
لاله رنگ
لاله رنگ
برنگ لاله سرخ قرمز: بمشکین ز گال آتش لاله رنگ در افتاده چون عکس گوهر بسنگ. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.