جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ساده پرست

ساده پرست

ساده پرست
غلامباره. امردباز. مایل بصحبت امردان و ساده رویان
لغت نامه دهخدا

سایه پرست

سایه پرست
کسی که پیوسته فسق و فجور و کارهای ناشایسته کند
سایه پرست
فرهنگ لغت هوشیار

سایه پرست

سایه پرست
آنکه سایه را دوست دارد و در سایه بیاساید، آنکه در سایه به سر ببرد و خوش باشد، سایه پسند، راحت طلب
سایه پرست
فرهنگ فارسی عمید

باده پرست

باده پرست
باده نوش، شراب خوار، کسی که نوشیدن باده را بسیار دوست دارد، می پرست، برای مِثال به پیری به مستی میازید دست / نه نیکو بُوَد پیر باده پرست (فردوسی - ۲۱۷۵)
باده پرست
فرهنگ فارسی عمید

باده پرست

باده پرست
بسیار میخواره. (ناظم الاطباء). کنایه از دائم الخمر. (آنندراج). بسیار میخوار را گویند. می پرست. بندۀ می:
بپیری بمستی میازید دست
نه نیکو بود پیر باده پرست.
فردوسی.
شه بامّید ماست باده پرست
من قلم دارم و تو تیغ بدست.
نظامی.
عاشقی را که چنین بادۀ شبگیر دهند
کافر عشق بود گرنشود باده پرست.
حافظ.
کمر کوه کمست از کمر مور اینجا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست.
حافظ، ویرانی. خرابی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سایه پرست

سایه پرست
کنایه از شخصی باشد که پیوسته به فسق و فجور و کارهای ناشایسته بپردازد. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زناکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا