کمان کم زور را گویند، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین)، مقابل بالاچاق، (آنندراج)، کنایه از کسی است که هر طور او را خواهند و هرچه به او بگویند یا بفرمایند فرمانبردار باشد، (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء)، فرمان بردار، (انجمن آرا)، کنایه از مردم مطیع و محکوم، (آنندراج)، محکوم و مغلوب و نرم و فرمانبردار، (از غیاث) : در پای خط چرا نشود زلف او خراب افتاده زیرچاق بود ایستاده را، ملاطغرا (از آنندراج)، تو عاجز و آرزو زبردست حسرت نشده ست زیرچاقت، ظهوری (از آنندراج)، - زیرچاق بودن، در کاری مهارت داشتن و برای آن کار آماده بودن، کاری را به روانی و آسانی انجام دادن، (از فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : فوت و فن کارها را خوب هستم زیرچاق هرچه باشد باز سوری لوطی عهد قدیم، حکیم سوری (از فرهنگ عامیانه ایضاً)، رجوع به ترکیب بعد شود، - زیرچاق شدن، خوب آموختن کاری و مسلط شدن بر آن کار، (ناظم الاطباء)، استاد و ماهر شدن در کاری، از بس ورزیدن، مجرب گشتن، آزموده گردیدن، نیک آموختن، حاذق و ماهر گردیدن، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، - زیرچاق کردن، خود را برای کاری مستعد و آماده کردن، تمرین کردن و در کاری ماهر شدن، (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)، - زیرچاقی کردن، سخنان درشت به بزرگتر از خود گفتن، با بزرگتر و محترم تر از خودی گستاخ و بی ادب گفتن و ستهیدن، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)