جدول جو
جدول جو

معنی زهر ماری

زهر ماری((زَ))
در ادبیات محاوره ای زهر ماری کنایه از مشروب الکلی
تصویری از زهر ماری
تصویر زهر ماری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زهر ماری

زهرماری

زهرماری
مشروب مُسْکِر. کلمه آهرمنی، آشامیدنی. خوردنی هرچه باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زهر مار. مانند زهر مار. چیز ناگوار و تلخ و نامطبوع و ناپسند. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

گهر داری

گهر داری
دارای گوهر بودن، دارای نژاد نیک بودن اصالت خانوادگی، دارای جوهر بودن (تیغ شمشیر و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار

گهر باری

گهر باری
نثار کردن گوهر، گوهر بخشی، جوانمردی سخاوت، ریختن قطرات (ابر)، اشک ریزی، وعظ نصیحت
فرهنگ لغت هوشیار

نهر مچری

نهر مچری
دهی است از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. در 6 هزارگزی غرب نهرقصر و 22 هزارگزی جنوب شرقی جادۀ خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع است و 250 تن سکنه دارد. آبش از اروندرود، محصولش حنا و انگور و خرما و شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و گلاب گیری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

زر ماهی

زر ماهی
کنایه از فلس ماهی. (آنندراج) :
شد از آتش زر ماهی، زر سرخ
گهر افروخت همچون اخگر سرخ.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
چو غواص را دل بود بر گهر
نیاید زر ماهیش در نظر.
ملاطغرا (ایضاً)
لغت نامه دهخدا