جدول جو
جدول جو

معنی زهتاب

زهتاب((زِ))
کسی که شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر است
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زهتاب

زهتاب

زهتاب
آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد
فرهنگ لغت هوشیار

زهتاب

زهتاب
آنکه روده را تابد. از: ’زه’ + ’تاب’، مخفف تابنده، از تافتن. آنکه زه از روده ها برای کمان و جز آن تابد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشتۀ تافته از رودۀ گوسفند و حیوانات دیگراست. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

زهراب

زهراب
شاش، اِدرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، اِدرار، پیشاب، بَول، پیشار، پیشیار، میزَک، چامیز، چامیر، چامین، چَمین، کُمیز، گُمیز، شاشه
زهراب
فرهنگ فارسی عمید

کهتاب

کهتاب
کاه دود، ادویه جوشانیده که گرما گرم به جهت تخفیف درد بر عضو ورم کرده و از جای برآمده بندند: برستوران و اقربات مدام کاه کهتاب باد و جو کشکاب. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار