جدول جو
جدول جو

معنی زه زدن

زه زدن((زِ. زَ دَ))
از پا درآمدن، از میدان به در رفتن
تصویری از زه زدن
تصویر زه زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زه زدن

زه زدن

زه زدن
از پا درآمدن به سبب ناتوانی و خستگی، زیر بار ماندن
از زیر بار در رفتن
زه زدن
فرهنگ فارسی عمید

زه زدن

زه زدن
در تداول، بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج زیرین بیمار یا طفل شیرخوار و غیره. بی اراده کمی پلیدی بیرون شدن از کسی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، انصراف وترک گفتن و گریختن از سنگینی کاری که قبلاً آن را به چیزی نمی شمرد و مدعی توانستن آن بود. از میدان بدر رفتن. از دعوی خود بازآمدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از میدان دررفتن. از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا