معنی زود
زود
تند، سریع
تصویر زود
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با زود
زود
زود
مقابلِ دیر، پیش از وقت، تند، باشتاب، سریع
فرهنگ فارسی عمید
زود
زود
Early
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زود
زود
ранний
دیکشنری فارسی به روسی
زود
زود
früh
دیکشنری فارسی به آلمانی
زود
زود
ранній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زود
زود
wczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
زود
زود
早期的
دیکشنری فارسی به چینی
زود
زود
cedo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زود
زود
presto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی