جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زق

زق

زق
خیک می و جز آن. (دهار). خیک یا پوستی است برای شراب و جز آن که موی آن رابریده باشند نه برکندیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سقاء. (اقرب الموارد). سقاء. مشک. خیک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مشک که در آن آب پر کنند. (غیاث اللغات) ج، اَزقان، زِقاق، زُقان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زق

زق
می. ج، زَقَقَه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ زُقَّه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زق

زق
سرگین انداختن مرغ و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، چینه دادن مرغ، بچه را به منقار. (تاج المصادربیهقی) (از زوزنی) (از دهار). خورش دادن چوزه را، مرغ به دهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به زقه شود
لغت نامه دهخدا