معنی زفاف
- زفاف((زِ))
- عروس را به خانه شوهر فرستادن
شب زفاف: شب عروسی
واژههای مرتبط با زفاف
زفاف
- زفاف
- بی آزرمی، بی شرمی
زفاف
- زفاف
- عروس بخانه شوهر فرستادن
زفاف
- زفاف
- هم بستر شدن عروس و داماد برای بار اول
زفاف
- زفاف
- عروسی، وصلت
ازفاف
- ازفاف
- به گردک فرستادن (گردک هم آوای خرسک حجله زفاف)
دفاف
- دفاف
- جنبرک ساز دفله ساز آنکه دف سازد
ذفاف
- ذفاف
- خسته کش شتابنده سبکسر، زهر کشنده، آب اندک
عفاف
- عفاف
- پرهیزکاری، پاکدامنی
زحاف
- زحاف
- بهر جزی جزاندن یا دگرگون کردن بهرهای درست خزنده تغییری که به اجزای سالم اصلی داده باشند تا اجزای فرعی غیر سالم از آن منشعب شود. آن جزو را که از تغییر حاصل شده مزاحف گویند جمع زحافات