جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زد

زد

زد
پسوند متصل به واژه به معنای زده مثلاً زبان زد، گوش زد
صمغ
زد و بند: کنایه از ساخت و پاخت و سازش نهانی دو یا چندتن برای پیش بردن کاری یا به دست آوردن چیزی
زد و خورد: یکدیگر را کتک زدن، کنایه از جنگ
زد
فرهنگ فارسی عمید

زد

زد
مادۀ چسبناک که از درخت و گیاه بیرون می تراود و لفظ عربیش صمغ است و در تداول عامه آنرا با فتح زاء خوانند. (فرهنگ نظام). گویا در آخر بعض کلمات مرکب بمعنی صمغ است مانند بارزد، بام زد، بیرزد، تبرزد، یا طبرزد و کنگرزد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا