جدول جو
جدول جو

معنی زاغه نشین

زاغه نشین((~. نِ))
ساکن زاغه، بینوا، تهی دست
تصویری از زاغه نشین
تصویر زاغه نشین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زاغه نشین

سایه نشین

سایه نشین
کسی که در سایه نشیند، کسی که تعب و و رنج روزگار ندیده و نچشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

خانه نشین

خانه نشین
ویژگی کسی که به سبب بیماری یا از دست دادن شغل در خانه به سر می برد، ساکن خانه
فرهنگ فارسی عمید

زاویه نشین

زاویه نشین
منزوی، گوشه گیر، آنکه از مردم دوری گزیند و در خانقاه به عبادت و ذکر مشغول شود
زاویه نشین
فرهنگ فارسی عمید

سایه نشین

سایه نشین
کسی که در سایه بنشید، کنایه از شخص بی کاره و خوش گذران که به بی کاری و بطالت عادت کرده و تن به رنج و زحمت ندهد
سایه نشین
فرهنگ فارسی عمید