جدول جو
جدول جو

معنی زاغنول

زاغنول
آلتی است آهنی، سر کج و دسته دار که با آن زمین را بکنند
تصویری از زاغنول
تصویر زاغنول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زاغنول

زاغنول

زاغنول
آلتی است آهنین سر کج و دسته دار که بدان زمین کنند و در قدیم در جنگ نیز بکار میبردند
فرهنگ لغت هوشیار

زاغ نول

زاغ نول
منقار زاغ، تیر نوک تیز، وسیلۀ آهنی سرکج و دسته دار که با آن زمین را بکنند. در جنگ هم به کار می رفته
زاغ نول
فرهنگ فارسی عمید

زاغ نول

زاغ نول
آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند، (برهان قاطع)، تبر سرتیز باریک نول مانند نول زاغ که بدان جنگ کنندو گاهی نیز زمین کنند، (آنندراج)، سلاح آهنی مثل تبرسرکج دسته دار باریک نوک، (غیاث اللغات) :
مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند،
امیرخسرو،
نیستم زاغ که بر جیفه بود نول گشا
زاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم،
میرالهی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

زاغول

زاغول
از قراء پنج ده مرورود خراسان است، و دراینجا است قبر مهلب بن ابی صفره. (تاج العروس). قریه ای است از پنج قریۀ مرورود خراسان و امیر خراسان (مهلب بن ابی صفره الازدی بسال 82 هجری قمری در آنجا درگذشت و دفن گردید و از آنجا است محمد بن حسین زاغولی. (ازانساب سمعانی). یاقوت گوید: زاغول از قریه های مروالروذ و مهلب بن ابی صفره عتکی که پس از قتل ازارقه از طرف عبدالملک والی خراسان شده بود در ماه صفر 76 به زاغول رفت و در آنجا مقیم بود تا در 82 که بقصد جنگ از آنجا بیرون رفت و وفات یافت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا