معنی زاغ زاغ ((تَ)) کلاغ سیاه، غراب، کبود، فتنه زاغ سیاه کسی را چوب زدن: کنایه از بدون اطلاع او و برای کنجکاوی در کارش، او را تعقیب کردن کلاغ سیاه، غراب، کبود، فتنه زاغ سیاه کسی را چوب زدن: کنایه از بدون اطلاع او و برای کنجکاوی در کارش، او را تعقیب کردن تصویر زاغ فرهنگ فارسی معین