جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زاره

زاره

زاره
غرش شیر، بیشه، بوستان، گله انبوه: اشتر و گوسپند گروه شتران، بیشه انبوه، چینه دان مرغ خرمگس
فرهنگ لغت هوشیار

زاره

زاره
زاری، گریه و ناله، تضرع، برای مِثال هزار زاره کنم نشنوند زاری من / به خلوت اندر نزدیک خویش زاره کنم (دقیقی - ۱۰۳)
زاره
فرهنگ فارسی عمید

زاره

زاره
فردریک. پروفسور باستان شناس آلمانی است. او را تصنیفاتی است در صنایع ایران قدیم و نقوش برجسته و تاریخ باستانی ایران. وی مدیر شعبه آثار اسلامی موزۀ فردریک برلن بوده و مقدمه ای بزبان فارسی بر کتاب سرآمدان هنر تألیف طاهرزاده چ 1923 میلادی نوشته است
مادر عروه بن زهیر است که وی را زراره نیز نامیده اند. (از ذیل تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 925)
لغت نامه دهخدا

زاره

زاره
نوعی مگس سرخ یا کبودرنگ است که آن را الذبابهالشعراء یا الذباب الشعراء نامند. (تاج العروس). نوعی مگس خران و شتران و سگان است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زاره

زاره
گروه انبوه از مردم. (تاج العروس) ، جماعت شتران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، گروه انبوه گوسفندان. (تاج العروس) ، گروه 50 تا 60 تنی از مردم یا شتر. (تاج العروس) ، چینه دان مرغ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بیشه ای است که در نی زار باشد دارای آب و درخت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زاره

زاره
قریه ای است در طرابلس غرب، از آنجا است ابراهیم زاری بازرگان مالدار. (از تاج العروس) (منتهی الارب). یاقوت نویسد: سلفی ابراهیم زاری را که از اعیان تجار و مالداران بود و به اسکندریه درآمده بود بدان جا انتساب داده است. (از معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و زاری ابراهیم شود
لغت نامه دهخدا

زاره

زاره
قبیله ای است از ازد. (منتهی الارب). و در این بیت شعر که در جنگ صفین یکی ازلشکریان معاویه انشا کرد از آن نام برده شده است:
یا سهم سهم بن ابی العیزار
یا خیر من نعلمه من زار.
و رجوع به تاریخ طبری چ نلدکه ج 6 ص 3273 و ج 8 ص 925 شود
لغت نامه دهخدا