جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زارع

زارع

زارع
کشاورز، کشتکار، دهقان
بَرزِگَر، فَلّاح، وَرزِگَر، بَرزکار، بَزرکار، بَرزیگَر، بَرزه گَر، گیاه کار، حَرّاث، حارِث، بازیار، کَدیوَر، وَرزِگار، وَرزِکار، وَرزه، وَرزی، کِشوَرز، واستِریوش، کِشتبان
زارع
فرهنگ فارسی عمید

زارع

زارع
نعت فاعلی از زرع. برزگر. (دهار). زراعت کننده. (آنندراج) :
خود گرفتم به حکم صاحب شرع
زارع غاصب است مالک زرع.
دهخدا (دیوان ص 109)
لغت نامه دهخدا

زارع

زارع
نام سگی است و بدین مناسبت سگان را اولاد زارع نامند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زارع

زارع
احمد بن عبدالرحیم عراقی محدث است. (از تاج العروس). علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
لقب ابوزرعه رازی، حافظ مشهور است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا