جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زاجر

زاجر

زاجر
منع کننده، بازدارَنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازِع، حابِس، مُعَوَّق، مَناع، رادِع
زاجر
فرهنگ فارسی عمید

زاجر

زاجر
منعکننده. بازدارندۀ از کاری. (دهار) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، زاجر قلبی در اصطلاح صوفیه، واعظ و زنهاردهنده حق و خواننده بسوی خدا است و آن نوری است که در دل مؤمن تابد. (تعریفات) ، اندرزدهنده: و در حلقۀ درویشان زاجرند و صبور. (گلستان) ، بیم کناننده، نالنده، فالگیرنده بمرغ. (دهار) ، برانگیزنده بر کاری. راننده و سوق دهنده: فالزاجرات زجراً، ای الملائکهتزجر السحاب ای تسوقه. (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

هاجر

هاجر
فرارکننده، مهاجرت کننده، نام مادر اسماعیل و همسر ابراهیم (ع) (معرب از عبری)
هاجر
فرهنگ نامهای ایرانی