جدول جو
جدول جو

معنی زابغر

زابغر((غ))
آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد، زابگیر، زبغر، زبگر
تصویری از زابغر
تصویر زابغر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زابغر

زابغر

زابغر
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
فرهنگ لغت هوشیار

زابغر

زابغر
زابگُر، ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا، آپوخ، زَبغُر، زُنبَغُل، زُنبَلُغ
زابغر
فرهنگ فارسی عمید

زابغر

زابغر
آن باشد که کسی دهان خود را پرباد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که آن باد از دهان او با صدا بجهد. (برهان قاطع) (جهانگیری) (آنندراج). و آن را بترکی آپوق گویند. (آنندراج). و رجوع به زابگر، زبغر و زبگر شود
لغت نامه دهخدا

زابگر

زابگر
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
فرهنگ لغت هوشیار

زادغر

زادغر
حرام زاده، فرزندی که از ازدواج غیر شرعی به وجود آید، ناپاک زاده، فرزند نامشروع، بدذات، حیله گر و فتنه انگیز
زادغر
فرهنگ فارسی عمید

زابگر

زابگر
ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا، آپوخ، زابغُر، زَبغُر، زُنبَغُل، زُنبَلُغ، برای مِثال من کنم پیش تو دهان پرباد / تا زنی بر لبم تو زابگری (رودکی - ۵۳۰)، گردن ز در هزار سیلی / لفچت ز در هزار زابگر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۸ حاشیه)
زابگر
فرهنگ فارسی عمید

زابگر

زابگر
زابغر باشد یعنی نوسکه به رومی. (فرهنگ اسدی طوسی ص 136). و آن را زنبلغ نیز گویند. (برهان قاطع) :
من کنم پیش تو دهان پرباد
تا زنی بر کپم تو زابگری.
رودکی.
گوید منم مهتر بازار شهرها
بس کاج خورد مهتر بازار و زابگر.
منجیک.
و رجوع به زنبلغ در لغت نامه و فرهنگ اوبهی، فرهنگ شعوری و انجمن آرای ناصری شود
لغت نامه دهخدا

زادغر

زادغر
حرامزاده. (آنندراج) (شعوری) (ناظم الاطباء). مرکب است از: زاد (زاده، فرزند) و غر (روسبی) وعلم است حرامزاده را. (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 62)
لغت نامه دهخدا