جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ریز

ریز

ریز
هر چیز خُرد و بسیار کوچک، خُرد، کوچک، ذره، فهرست مثلاً ریز نمرات،
نعمت، قطره، جرعه، برای مِثال ای فیض رحمت تو گنه شوی عاصیان / ریزی بریز بر دل خاقانی از صفا (خاقانی - ۶)،
پیاله، پیمانه
پسوند متصل به واژه به معنای ریزنده مثلاً اشک ریز، خون ریز، گوهرریز
پسوند متصل به واژه به معنای ریخته شده مثلاً سر ریز، دور ریز
ریز ریز: پاره پاره، خرده خرده
ریز
فرهنگ فارسی عمید