معنی رویاندن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رویاندن
رویاندن
- رویاندن
- بذر یا دانۀ کاشته شده را نمو دادن و به ثمر رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
رویاندن
- رویاندن
- رویانیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به رویانیدن شود
لغت نامه دهخدا
رایاندن
- رایاندن
- راهنمایی نمودن، به بیرون هدایت کردن، روی بکاری آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
رایاندن
- رایاندن
- رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء). اما در مآخذ دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا