معنی روش - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با روش
روش
- روش
- مخفّفِ واژه رُوشَن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابلِ تاریک، جایی که نور به آن می تابد، کنایه از واضح و آشکار، روش، روشان، کنایه از آگاه، بصیر،
فرهنگ فارسی عمید
روش
- روش
- طرز انجام دادن کاری، شیوه، حرکت کردن، رفتن، در تصوف سلوک
فرهنگ فارسی عمید