روزپیکر روزپیکر روشن رأی. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). راست و درست و بی غل وغش و صاف و پاک. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : ای روزپیکران بمه چارده شبه ناخن چو ماه یک شبه ده ده برآورید. خاقانی لغت نامه دهخدا
روزپیکری روزپیکری روشن رایی. راستی و درستی: یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند یوسف گرگ مست ما دعوی روزپیکری. خاقانی لغت نامه دهخدا
گرزپیکر گرزپیکر آنچه بشکل و هیئت گرز باشد: جهانجوی پرگار بگرفت زود وزان گرز پیکر بدیشان نمود فرهنگ لغت هوشیار
روح پیکر روح پیکر آنکه پیکرش چون روح باشد: دردا که از برای شکست وجود من سوی عدم شد آن خلف روح پیکرم. خاقانی لغت نامه دهخدا
گرزپیکر گرزپیکر بشکل گرز. همانند گرز. دارندۀ پیکری چون گرز: جهانجوی پرکار بگرفت زود وز آن گرزپیکر بدیشان نمود. فردوسی لغت نامه دهخدا
نغزپیکر نغزپیکر خوش اندام. که پیکری زیبا و لطیف و خوش دارد، خوش عبارت. شیوا: یکی نامۀ نغزپیکر نوشت به نغزی بکردار باغ بهشت. نظامی لغت نامه دهخدا