آلت موسیقی که زه دارد. ذات الاوتار. ساز زهی: طنبور، نوعی از رودجامه ها. (صراح). طنبور، نوعی از رودجامه هاست. عازف، چغانه که یکی از رودجامه هاست. (منتهی الارب). رجوع به رودجامگان و رود شود، عود. وَنَج. (منتهی الارب). بربط. (ناظم الاطباء)
جُلبَک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، اَلگ، جَغزوارِه، چَغزپارِه، جامِۀ غوک، گاوآب، چَغزوارِه، جُل وَزَغ، بَزَغمِه، آلگ، بَزَغسَمِه
چیزی سبز باشد شبیه به ابریشم که بر روی آب و جوی و حوض بهم رسد. جامۀ غوک. (از آنندراج). چغزلاوه. طُحلُب. خزه. بزغسمه. جل وزغ. (برهان قاطع). چیزی سبز شبیه ابریشم که در روی آب بهم رسد و وزغ در آن پنهان گردد. چُم. (برهان قاطع). رجوع به جامۀ غوک و خزه شود