جدول جو
جدول جو

معنی روبالشی

روبالشی((لِ))
پارچه دوخته شده مانند کیسه که بالش را در آن قرار می دهند
تصویری از روبالشی
تصویر روبالشی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با روبالشی

روباروی

روباروی
روبرو، مقابل، مواجه، (ناظم الاطباء)، محاذی: و شرغ با سکجکت روباروی است، (تاریخ بخارا ص 16)،
حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین
روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن،
اثیر اخسیکتی،
قُباله، روباروی، رأیته قَبیلاً، یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را، (منتهی الارب)، و رجوع به روبرو و روبارو شود
لغت نامه دهخدا

اوباشی

اوباشی
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
فرهنگ لغت هوشیار

اوباشی

اوباشی
بی قیدی و آوارگی و مشغول بودن بلهو و لعب و مانند آن. (آنندراج). الواطی. هرزگی. بدکاری. فسق و فجور. شهوت رانی. نفس پرستی و اشتغال به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). رجوع به اوباش شود، معفو و بخشیده شده. (آنندراج از فرهنگ وصاف) ، طومار وقایع و سرگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

زوباشی

زوباشی
رئیس و سردار و پیشوا، (ناظم الاطباء)، افسر و سردار را گویند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا