لفظ اول هندی الاصل است و دوم مشترک در هندی و فارسی و هر دو معاً در هندی کنایه از صحبت نغمه و سرود عیش و طرب بود و مردم ولایت که بهند آمده یا نیامده اند و همانجا شنیده اند این لفظ را بسیار در اشعار خود آورده اند و اشارت بهندی بودن آن نکرده. و در رساله های ملاطغرا نیز واقع شده و این از جهت التزام الفاظ هندی است و آن در هندوستان بوده و آمده. (آنندراج) : دگر از شیوه های راگ و رنگش برقص آرد فلک را ساز و چنگش. محسن تأثیر (از آنندراج)
رنگارنگ. رنگ رنگ. رنگ برنگ. به رنگهای گوناگون. به الوان مختلف. رجوع به رنگارنگ و رنگ رنگ و رنگ برنگ شود: و زمین آنرا از رخام رنگ دررنگ درافکندند. (مجمل التواریخ و القصص)
رنگارنگ. به لونهای مختلف. به رنگهای گوناگون. متلون. به انواع و اقسام مختلف: شعر بی رنگ ولیکن شعرا رنگ برنگ همه چون دیو دوان و همه شنگند و مشنگ. قریعالدهر