جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رمد

رمد

رمد
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار

رمد

رمد
آب مزه برگشته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آب شور. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جامۀ شوخگن. ثوب رَمِد، وسخ. (از اقرب الموارد) ، مرد دردگین چشم. (منتهی الارب). شخص مبتلا به رَمَد. (المنجد). ارمد. (منتهی الارب). رجوع به رَمَد شود
لغت نامه دهخدا

رمد

رمد
ریگستانی است بین ذات العشر و ینسوعه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

رمد

رمد
هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک شدن غنم از سرما یا برف ریزه و یقال: قد رمدنا القوم َ، اذا اتینا علیهم. (منتهی الارب). رمد غنم، هلاک شدن آن از سرما یا از برف ریزه و منه: قدمنا هذا البلد فرمدنا فیه. و ابن سکیت گفت یقال: رمدنا القوم، ای اتیناعلیهم، یعنی اهلکناهم جمیعاً. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا