جدول جو
جدول جو

معنی رگ خفتن

رگ خفتن((رَ. خُ تَ))
غیرتی نشدن، رگ غیرت به جوش نیامدن
تصویری از رگ خفتن
تصویر رگ خفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رگ خفتن

رک گفتن

رک گفتن
بی پرده و صریح گفتن چیزهائی را که عادتاً در پرده و به کنایه گویند
فرهنگ لغت هوشیار

رنگ رفتن

رنگ رفتن
پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی، بیرنگ شدن، رنگ ریختن
رنگ رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

رک گفتن

رک گفتن
بی پرده و صریح گفتن چیزهایی را که عادتاًدر پرده و به کنایه گویند. صدع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رو رفتن

رو رفتن
در تداول عامه، افتادن اسب و استر و جز آن به سینه بر زمین. افتادن اسب و سایر ستور و این عیبی است. قسمی سقوط اسب و استر. قسمی سکندری خوردن اسب و استر. افتادن اسب از سوی مقابل بر زانو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رنگ رفتن

رنگ رفتن
پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی. بیرنگ شدن. رنگ اصلی چیزی تغییر پیدا کردن. رنگ پریدن. رنگ باختن. رنگ ریختن. رنگ گسیختن. رنگ برخاستن. رجوع به همین ماده ها شود:
نه بهفت آب که رنگش بصد آتش نرود
آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد.
حافظ (از آنندراج).
ز رویم وقت رفتن می رود رنگ
که می ترسم برآرد تیغ او رنگ.
کمال خجندی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا