جدول جو
جدول جو

معنی رقص

رقص((رَ))
جنبیدن، حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن، پای کوفتن، پایکوبی، خوشی، خوش خدمتی تا حد شتابزدگی چاپلوسانه
تصویری از رقص
تصویر رقص
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رقص

رقص

رقص
جنبیدن، پا کوفتن، حرکات موزون با آهنگ موسیقی، پایکوبی، بن مضارعِ رقصیدن
رقص شتری: رقصی که از روی رسم و قاعده نباشد، حرکات ناموزن
رقص
فرهنگ فارسی عمید