جدول جو
جدول جو

معنی رفته رفته

رفته رفته((رَ تِ. رَ تِ))
اندک اندک، به تدریج
تصویری از رفته رفته
تصویر رفته رفته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رفته رفته

رفته رفته

رفته رفته
بتدریج اندک اندک بتاء نی: (رفته رفته پیشرفت حاصل میکند)
رفته رفته
فرهنگ لغت هوشیار

رفته رفته

رفته رفته
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، جَسته جَسته، اَندَک اَندَک، تَدَرُّج، آهِستِه آهِستِه، خُوش خُوش، نَرم نَرمَک، نَرم نَرم، پِلِّه پِلِّه، کیچ کیچ، خُوش خُوشَک، کَم کَم، مُتَدَرِّج، خُرد خُرد، آرام آرام
رفته رفته
فرهنگ فارسی عمید

رفته رفته

رفته رفته
پابپا و قدم بقدم و درجه به درجه. متدرجاً. کم کم و در امتداد زمان. (ناظم الاطباء). کنایه از تأنی و تدریج است و این مجاز است. (آنندراج). بتدریج. (فرهنگ نظام). اندک اندک. بتأنی. کم کم. خردخرد. آهسته آهسته. تدریجاً. بمرور. متدرجاً. بمرور زمان. نرم نرمک. (یادداشت مؤلف) :
ز حسن روزفزونش به صرفه می گویم
که رفته رفته مبادا بتی خدا گردد.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خفته رسته

خفته رسته
قسمی صنعت حجاری آجربری است که نقش موجود در آن از زمینه برجسته باشد. انگیخته. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا