جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رطل کشیدن

رطل کشیدن

رطل کشیدن
شراب خوردن. (یادداشت مؤلف) :
می کشم رطل عشق تا بغداد
هم کشم گرز سر بدر گردد.
خاقانی.
جان خاک شود به طمع جرعه
چون رطل طرب کشی دمادم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

رمل کشیدن

رمل کشیدن
فال برآوردن از رمل. (آنندراج). رمل انداختن. رجوع به رمل و رمال شود:
رمل نوروزی تو غنچه کشید
قرعه اش بر شکفتگی غلطید.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

راه کشیدن

راه کشیدن
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار

رنج کشیدن

رنج کشیدن
زحمت کشیدن مشقت کشیدن، درد کشیدن تحمل درد کردن، اندوه خوردن غصه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار