معنی رضع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رضع
رضع
رضع
درختی که شترآنرا می خورد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رضع
رضع
جَمعِ واژۀ راضع. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به راضع شود
لغت نامه دهخدا
رضع
رضع
جَمعِ واژۀ رضیع. (از ناظم الاطباء). رجوع به رضیع شود، جَمعِ واژۀ رَضِع. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رَضِع شود
لغت نامه دهخدا
رضع
رضع
رَضَع. رَضِع. به معنی رَضَع است. (از منتهی الارب). رجوع به رَضَع شود
لغت نامه دهخدا
رضع
رضع
رَضْع. رَضَع. مصدر به معنی رَضاع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به رَضاع شود رَضْع. رَضِع. رَضاع و رِضاع. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به رَضاع و رَضع شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.