رصانت رصانت محکم شدن، استوار شدن، استواری عقل،اُستُواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، پایداری، اِستِحکام، صَلابَت، قَوام، تَأَثُّل، ثَقابَت، اِتقان، اِشتِداد، رُستی، جَزالَت، ثُبوت فرهنگ فارسی عمید
رصانت رصانت رصانه. قوت و محکمی و استواری. (یادداشت مؤلف) : از نواحی و اقطار و هند درختی چند بیاورند در رزانت و رصانت متقارب و در سخاوت و متانت متناسب. (از ترجمه تاریخ یمینی ص 421). و رجوع به رصانه شود لغت نامه دهخدا