جدول جو
جدول جو

معنی رسغ

رسغ((رُ))
پیوندگاه کف دست و پا به ساق، استخوان های خرد مچ دست و پا، پا مچ پا، دست مچ دست، سستی و فروهشتگی دست و پای ستور
تصویری از رسغ
تصویر رسغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رسغ

رسغ

رسغ
مچ دست، مچ پای، خرده گاه دست و پای ستور، خرداستخوان سست پایی در ستور پیوند گاه کف دست و پا بساق استخوانهای خرد مچ دست و پا. یا رسغ پا مچ پا. یا رسغ دست مچ دست، سستی و فروهشتگی دست و پای ستور
فرهنگ لغت هوشیار

رسغ

رسغ
رُسْغ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رُسْغ شود
لغت نامه دهخدا

رسغ

رسغ
سستی و فروهشتگی دست و پای ستور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). سستی در دست و پای شتر. (از اقرب الموارد). رجوع به رُسْغ شود
لغت نامه دهخدا

رسا

رسا
پرمعنی، موزون، بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، توانا دررسیدن به هدف یا رسیدن به جایی
رسا
فرهنگ نامهای ایرانی

بسغ

بسغ
اطاق فوقانی که دارای پنجره های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد، گنبد سقف گنبدی
فرهنگ لغت هوشیار