جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رزم آزما

رزم آزما

رزم آزما
رزم آزماینده، جنگ دیده، رزم آزموده، جنگی، جنگاور
رزم آزما
فرهنگ فارسی عمید

رزم آزما

رزم آزما
پهلوانی که در رزم هنرمند باشد، فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد
رزم آزما
فرهنگ فارسی معین

رزم آزما

رزم آزما
مخفف رزم آزماینده. جنگ آزما. (آنندراج). آنکه جنگها دیده. (فرهنگ فارسی معین). جنگ آزموده و باوقوف درعلم جنگ. (ناظم الاطباء). رزم آزموده. رزم آرای. گندآور. جنگ آور. رجوع به رزم آزمای و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

رزم آزمای

رزم آزمای
رزم آزما. آنکه جنگها دیده. جنگ آزموده. باوقوف در فن جنگ. (فرهنگ فارسی معین). رزم آور. جنگ آور. جنگ دیده. جنگ آزمای:
بشد پیش سهراب رزم آزمای
بر اسبش ندیدم فزون زآن بپای.
فردوسی.
چو گرسیوز و جهن رزم آزمای
که بد تخت توران ز ایشان بپای.
فردوسی.
دگر رام برزین رزم آزمای
کجا زابلستان بدو بد بپای.
فردوسی.
چو آن دید گستهم رزم آزمای
بکردار آتش برآمد ز جای.
فردوسی.
گزین کن دلیران رزم آزمای
فرست آن سپاه دگر باز جای.
اسدی.
وز آن روی کابلشه از مرغ و مای
جهان کرد پر گرد رزم آزمای.
اسدی.
و رجوع به رزم آزما و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

رنج آزما

رنج آزما
رنج برنده، رنجبر، برای مِثال یکی بر در خلق رنج آزمای / چه مزدش دهد در قیامت خدای (سعدی - ۱۴۳)
رنج آزما
فرهنگ فارسی عمید

رزم آزمایی

رزم آزمایی
عمل رزم آزما. عمل رزم آزمای. صفت رزم آزمای. رجوع به رزم آزما و رزم آزمای شود
لغت نامه دهخدا