معنی ردود - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ردود
ردود
- ردود
- سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
ردود
- ردود
- جَمعِ واژۀ رَدّ. واخورده ها. وازده ها: ردود دراهم، درمهای ناسره و وازده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رد شود
لغت نامه دهخدا
درود
- درود
- تخته، چوب بمعنی صلوات که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و از حیوانات دیگر تسبیح باشد
فرهنگ لغت هوشیار