جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رخص

رخص

رخص
جَمعِ واژۀ رُخْصه. (ناظم الاطباء) : چون عالمی را بینی به رخص و تأویلات مشغول گردد بدان که از وی هیچ چیزی نیاید. (کشف المحجوب هجویری) ، و نیز رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود. و رجوع به رخصه شود، در اصطلاح شرع مقابل عزیمت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رخص

رخص
نرم و نازک. گویند: غلام رخص الجسد، نازک اندام. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). نازک بدن. (یادداشت مؤلف). بناز پرورده. (مهذب الاسماء). هر چیز نرم. (از اقرب الموارد). نرم تر وتازه و مؤنث آن رَخْصه است. رجوع به رَخْصه شود
لغت نامه دهخدا

اخص

اخص
ویژه تر گزیده تر خاص تر مخصوص تر ویژه تر گزیده تر. خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بی آمیغ گردانیدن، دوستی خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن ارادت صادق داشتن، آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: (ترک عملی بخاطر مردم (ریا) و بجاآوردن بخاطرآنان (شرک) است و (اخص) خص یافتن ازین دو است. توضیح فرق اخص و صدق. صدق اصل است و خص فرع و تابع آن، اخص پس از دخول در عمل شروع میشود. یا طبق اخص. پاکی نیت و ارادت صادقانه: (هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وی تقدیم کرد) یعنی با کمال خلوص نیت و دلبستگی صادقانه هر چه داشت در اختیار او گذاشت. یا اخص عمل. پاکدلی در کار. یا کلمه اخص. اله االله
فرهنگ لغت هوشیار