معنی رخ فروز - فرهنگ فارسی معین
معنی رخ فروز
رخ فروز((رُ فُ))
آن که چهره خویش نماید، روز هفتم از ماه های ملکی، دستینه ای که آن را چهارتو مانند ریسمانی تابیده باشند
تصویر رخ فروز
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رخ فروز
رخ فروز
رخ فروز
آنکه چهره خویش نماید، روز هفتم از ماههای ملکی، دستینه ای که آنرا چهار تو مانند ریسمانی تابیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
رخ فروز
رخ فروز
روز هفتم از هر ماه شمسی. (ناظم الاطباء). روز هفتم از ماههای ملکی. (آنندراج) (از برهان) (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
رخ فروز
رخ فروز
دست اورنجی از طلا و نقره که چهارتو تافته باشند. (از برهان) (ناظم الاطباء). رخ گیره. رجوع به رخ گیره شود
لغت نامه دهخدا
رخ فیروز
رخ فیروز
نام روز هفتم است از ماههای ملکی. (فرهنگ نظام). و رجوع به رخ فروز شود
لغت نامه دهخدا
رخ افروز
رخ افروز
رخ افروزنده. که رخ افروخته دارد. که روی بیفروزد. سرخ روی. قرمزروی. زیباروی: گل که سلطان فصل نوروز است در میان همه رخ افروز است. (از ترجمه محاسن اصفهان ص 100)
لغت نامه دهخدا
فرخ روز
فرخ روز
از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال چو بازش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۲ - ۲۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.