صف. قطار. رده. (ناظم الاطباء) ، طنابی که جامه و لنگی و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند. (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). رَزه. رَژه. ریجه. ریسمانی که دو سر آن را به دو دیوار یا دو درخت بندند و رخت بر آن آویزند، ریسمانی که در بنایی بکار رود. (فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی. سکنۀ آن 530 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آن غلات و لبنیات. صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
به مردم چنگل زدن و درآویختن به آن. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آویختن به چیزی بادندان. (از اقرب الموارد) ، گوالیدن کودک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، جنبیدن و حرکت کردن چیزی. (از اقرب الموارد)