رای زنی رای زنی عمل رای زن. مشاوره. مشورت. شور. رای زدن. استشاره، شغل مستشاری سفارت یا سفارت کبری لغت نامه دهخدا
راهزنی راهزنی عمل راهزن. دزدی و غارت و تاراج در راهها. (ناظم الاطباء). قطع طرق. (یادداشت مؤلف) : هر که درین راه منی میکند برمن و تو راهزنی میکند. نظامی. ، سرودگویی. راه زدن. رجوع به راه درین معنی شود لغت نامه دهخدا