جدول جو
جدول جو

معنی راه پیما

راه پیما((پَ یا پِ))
راه پیماینده، راه رونده، مسافر، تندرو، سریع السیر، جمع راه پیمایان
تصویری از راه پیما
تصویر راه پیما
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با راه پیما

راه پیما

راه پیما
آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، کنایه از اسب یا استر تندرو
راه پیما
فرهنگ فارسی عمید

راه پیما

راه پیما
راه پیمای. مخفف راه پیماینده. مسافر. (ناظم الاطباء). رهرو:
پایکوبان میشود زآوازۀ طبل رحیل
خویش را پیش از سفر چون راه پیماجمع کرد.
صائب تبریزی (از بهار عجم).
و رجوع به راه پیمای شود
لغت نامه دهخدا

راه پیمای

راه پیمای
راه پیما. راه پیماینده. روندۀ راه. که راه طی کند. که راه پیماید. که راه رود. راهرو:
کعبه صفتند و راه پیما
باور کنی که آسمان و ماهند.
خاقانی.
و رجوع به راه پیما شود
لغت نامه دهخدا

ره پیما

ره پیما
راه پیما، آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، اسب یا استر تندرو
ره پیما
فرهنگ فارسی عمید

ره پیما

ره پیما
راه پیمای. راهرو. روندۀ طریق، مسافر و سیاح. (ناظم الاطباء) ، اندازه گیرندۀ راه. (ناظم الاطباء). رجوع به راه پیما و راه پیمای شود
لغت نامه دهخدا