جدول جو
جدول جو

معنی ذمام

ذمام((ذِ))
حق، واجب، حرمت، آبرو، زینهار، امان
تصویری از ذمام
تصویر ذمام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ذمام

ذمام

ذمام
حق. واجب، حرمت. آب رو، زینهار. (دهار) (نطنزی). ایلاف. ج، اَذِمّه، چاههای اندک آب، دیوان ذمام، ظاهراً دیوان رسیدگی به دعاوی بوده است
لغت نامه دهخدا

اذمام

اذمام
نکوهیده یافتن، زنهار دادن، زنهار گرفتن برای دیگری، خوار شمردن، بازماندن
فرهنگ لغت هوشیار

دمام

دمام
مالیدنی، ابر بی باران، سرخاب از آرایه ها، جمع دمیمه، زنان پست
دمام
فرهنگ لغت هوشیار